طنز در زبان عرفان ۲

ابن سیرین (ره) یکی را گفت: چگونه ای؟ 

گفت: چگونه بود کسی که پانصد درم وام دارد، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟

ابن سیرین به خانه شد و هزار درم بیاورد و به وی داد و گفت: پانصد درم به وامخواه ده و پانصد درم بر عیال نفقه کن! و عهد کردم نیز با کس نگویم:چگونه ای؟ (از کیمیای سعادت)


------------------------

.

و شیخ [ابو سعید ابوالخیر] بسی گفتی که جحی* مادر را بسیار زدی. مادرش گفت چرا مرا می زنی؟ گفت تا تو در آن وقت که نزنم، شکر کنی و قدر بدانی (از مقامات  ابو سعید ابوالخیر).


------------------------

جوحی = از شخصیت های مشرق زمین


 ثبت نام در سیستم پرداخت به ازاء کلیک تبلیغات گستر



گفتند:یکی توبه کرده بود و بشکست.گفت اگر توبه او را شکسته بودی، هرگز او توبه نشکستی. (از مقامات  ابو سعید ابوالخیر).

------------------------


 ثبت نام در سیستم پرداخت به ازاء کلیک تبلیغات گستر


یکی را پرسیدنذ که زن را طلاق چرا دهی؟ گفت: سرّ زن خویش آشکارا نتوان کرد.

چون طلاق داد، گفتند: چرا دادی؟ گفت: مرا با زن دیگران چه کار، تا حدیث وی کنم؟ (از کیمیای سعادت). 


------------------------


 ثبت نام در سیستم پرداخت به ازاء کلیک تبلیغات گستر


چنان که گفتند جوحی* را  که این سو بنگر، که خوانچه ها** می برند! گفت: ما را چه؟

گفتند: به خانه تو می برند. گفت: اکنون شما را چه؟ (از مناقب العارفین)

-------------------------

* جوحی  = از شخصیت های طنز مشرق زمین

** خوان = سفره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد